سنگ صبور

سنگ صبور

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند
سنگ صبور

سنگ صبور

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند

مسافر




جهان بسان قطاری ست،جاودان در راه

که روی خط زمان،چون شهاب میگذرد.


گذارش از دل تاریک دره های ازل،

به سوی دشت مه الود و ناپدید ابد،

چه میبرد؟که چنین با شتاب می گذرد!


مسافران قطار

نه از ازل به ابد ،آه،فرصتی کوتاه

همین مسافت بین دو ایستگاه،از راه

درین قطار به سر میبرند،خواه نخواه.

دو ایستگاه که میدانی اش:تولد_ مرگ

وجود مختصری در میانه ی دو عدم

به نام عمر،که ان هم چو خواب میگذرد!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد