جهان بسان قطاری ست،جاودان در راه
که روی خط زمان،چون شهاب میگذرد.
گذارش از دل تاریک دره های ازل،
به سوی دشت مه الود و ناپدید ابد،
چه میبرد؟که چنین با شتاب می گذرد!
مسافران قطار
نه از ازل به ابد ،آه،فرصتی کوتاه
همین مسافت بین دو ایستگاه،از راه
درین قطار به سر میبرند،خواه نخواه.
دو ایستگاه که میدانی اش:تولد_ مرگ
وجود مختصری در میانه ی دو عدم
به نام عمر،که ان هم چو خواب میگذرد!