سنگ صبور

سنگ صبور

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند
سنگ صبور

سنگ صبور

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند

کیفیت نماز.

سلام

ببخشید شاید قبلا این پست رو شنیده باشید.

اما قراره برم مسافرت ،گفتم یه اپ کنم بعد برم.




کیفیت مهم است......!
حدود شصت سال پیش یک آخوند رفت و رفت تا به روستائی رسید.
با دیدن مسجد قدیمی آن روستا متوجه شد که مردم این روستا مسلمان هستند و با خوشحالی به نزد کدخدا رفت و اعلام کرد که میتواند پیش نماز آن روستا باشد .کدخدا که سالها بود نماز نخوانده بود و نماز جماعت را که اصولا در عمرش ندیده بود، با خودش فکر کرد که اگر به این مرد روحانی بگویم که من نماز بلد نیستم که خیلی زشت است، بنابراین بدو
ن آنکه توضیحی بدهد، موافقت کرد.

همان شب او تمام اهالی را جمع کرد و برایشان موضوع آمدن پیش نماز را شرح داد و در آخر گفت که قواعد نماز را بلد نیست و پرسید چه کسی از میان شما این قواعد را میداند؟
نگاه های متعجب مردم جواب کدخدا بود.
دست آخر یکی از پیرترین اهالی روستا گفت "تا آنجا که من میدانم برای مسلمان بودن لازم نیست خودت چیزی بلد باشی، کافیست هرکاری که پیش نماز کرد، ما هم تقلید کنیم"
با این راه حل، خیال همه آسوده شد و برای اقامه نماز به سمت مسجد قدیمی حرکت کردند.
مرد روحانی در جلوی صف ایستاد و همه مردم پشت سرش جمع شدند.
آقا دستها را بیخ گوش گذاشت و زمزمه ای کرد، مردم هم دستها را بالا بردند و چون دقیقا نمیدانستند آقا چه گفته است، هرکدام پچ پچی کردند.
آقا دستها را پائین انداخت و بلند گفت الله اکبر، مردم هم ذوق زده از آنکه چیزی را فهمیدند فریاد زدند الله اکبر.
باز آقا زیر لب چیزی خواند، مردم هم زیر لب ناله میکرند.
آقا دستهایش را روی زانو گذاشت و چیزی گفت، مردم هم دستهایشان را روی زانو گذاشتند و ناله ای کردند، آقا دوباره سرپا شد و گفت الله اکبر، مردم هم سرپا شدند و فریاد زدند الله اکبر.
آقا به خاک افتاد و چیزهائی زیرلب گفت، مردم هم روی خاک افتادند و هرکدام زیر لب چیزی را زمزمه کردند. اقا دو زانو نشست، مردم هم دو زانو نشستند.
در این هنگام پای آقا در میان دو تخته چوب کف زمین گیر کرد و ایشان عربده زدند آآآآآآآآخ،
مردم هم ذوق زده فریاد کشیدند آآآآآآآآآآخ.
آخوند در حالی که تلاش میکرد خودش را از این مخمصه خلاص کند، خود را به چپ و راست می انداخت و با دستش تلاش میکرد که لای دو تخته چوب را باز کند، مردم هم خودشان را به چپ و راست خم میکردند و با دستانشان به کف زمین ضربه میزدند.
آخوند فریاد میکشید “خدایا به دادم برس” و مردم هم به دنبال او به درگاه خدا التماس میکردند وبا صدای بلند تکرار می کردندخدایا..............
آقا فریاد میکشید “ای انسانهای نفهم مگر کورید و وضعیت من را نمیبینید؟”
مردم هم دنبال آقا همین عبارت را فریاد میزدند.
آقا از درد به زمین چنگ میزد و از خدا یاری میخواست، مردم هم به زمین چنگ زدند و از خدا یاری خواستند. باری بعد از سه چهار دقیقه، آقا توانست خود را خلاص کند
و در حالیکه از درد به خود میپیچید، نگاهی به جمعیت کرد و از درد بی هوش شد.
جمعیت هم نگاهی به هم کردند و خود را روی زمین انداختند و آنقدر درآن حالت ماندند تا آخوند به هوش آمد.
آن مرد روحانی چون به این نتیجه رسید که به روستای اشتباهی آمده است، بدون توضیحی روستا را ترک کرد و رفت. اما از آن تاریخ تا امروز مراسم نماز جماعت در آن روستا با شدت ودقت برقرار است.
البته مردم چون ذکرهای بین الله اکبرها را متوجه نشده بودند، آنها را نمیگویند، در عوض مراسم انتهای نماز را هرچه با شکوه تر برگزار میکنند و تا امروز دوازده کتاب در مورد فلسفه اعمال آخر نمازشان چاپ کرده اند.
البته انحرافات جزئی از اصول در آن روستا به وجود آمده و در حال حاضر آنها به بیست و دو فرقه تفکیک شده اند، برخی معتقدند برای چنگ زدن بر زمین، کفپوش باید از چوب باشد، برخی معتقدند، چنگ بر هرچیزی جایز است. برخی معتقدند مدت بیهوشی بعد از نماز را هرچقدر بیشتر کنی به خدا نزدیکتر میشوی و برخی معتقدند مهم کیفیت بیهوشیست نه مدت آن.
راسی نظر شما چیزه...؟

نظرات 31 + ارسال نظر
ماندانا دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:38 ب.ظ http://wildtigresss.blogsky.com

سلام اینکه حکایت خود ماست

جداً؟

ماندانا دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:41 ب.ظ http://wildtigresss.blogsky.com

سلام اینکه حکایت خود ماست

پردیس دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:48 ب.ظ http://k-girl.blogfa.com/

نظر خاصی ندارم

چرا؟
درستی اشتباهی.....

پردیس دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:44 ب.ظ http://k-girl.blogfa.com/

خو هستن بعضیا که عادت کردن به خواندن نماز ویا تقلید می کنن از بقیه یا خانواده شان ولی خو بعضیام حالشان خوب میشه با نماز...برای همه این حالتا یکسان نیس خو

مسئله شکل گرفتن مذهب و شاخه گرفتن دینه بدون اگاهی.
خب مثل شماهم میشه برداشت کرد.

انگشت دونه دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 05:47 ب.ظ http://badbadak-baz.blogfa.com

نظری ندارم

توهم نظر نداری؟

sepide سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:48 ب.ظ http://donianagzasht.persianblog.ir/

چـــــقَدر سَختــــــــــهــ وقتی تو اوج نا امیدی هستی فرشته ی نجاتتــ از راهــ برسهــ و بهتـــ امید زندگیــ بدهــ اما باید بدونــــی کهــ بـــــرای همیشهــ موندگــــار نیستـــ روزی میرسهــ که ازتــ جدا میشهــ میرهــ دنبالــ زندگیــ خودشــــــــــــــ چونــ فقط اون برای تو همهــ کَس بود تو برایـــ اونـــ فقط ی دوســـــــــــــــــتــــــ بودیـــ

sepide سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:50 ب.ظ http://donianagzasht.persianblog.ir/

بــه سلــآمتــی آدمــ حــوا

کــه یه عــمره داریمــ

تاوانــ عــشقــ بــآزیشــونــو میدیمــ.

sepide سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:51 ب.ظ http://donianagzasht.persianblog.ir/

عشــــــــــــق همـــــــــیشگی است....

این ماییم که نا پــــــــــایداریم.......

sepide سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:55 ب.ظ http://donianagzasht.persianblog.ir/


ســــــــــــــــلآم داداشی جونم

چـــــــــقدر آپـــــــ ......من نیومــــــــدم

بـــــــبخشید داداشـــــی

دلــــــــم برات تــــــــنگــــ میشه

ســــــــفر بــــه خیــــــــــــــــــــــر..................

سلام

سلامت باشی.

پردیس سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:25 ب.ظ http://k-girl.blogfa.com/


نمیدانم چرا از ایی آیکون خوشم آمده

خو مبارکه ایشاالله به پای هم پیر شین.

تارا سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:56 ب.ظ http://ninienazebaba.blogfa.com

سلام خوبی سفر به سلامتی ایشاالله سوغاتی یادت نره

اینم شده حکایت من منم بچه بودم نماز بلد نبودم هر کاری بزرگترا انجام میدادن منم همون حرکات انجام میدادم هیچیم نمی خواندم فقط حرکات پانتومیم بود

سلام
اره منم همین طور بودم.

مینا چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:17 ق.ظ

یاد این دوجمله افتادم:
جبران خلیل جبران: "مقلد" کسی است که نه کشفی می کند ونه چیزی می آفرید و مدام با ریه ی دیگران دم میزند و حیات روحی خویش را از معاصران تکدی می کند و لباس معنوی خویش را با وصله و پینه های لباس گذشتگان می دوزند.
شادروان شریعتی:انسان به میزانی که می اندیشد،انسان است،به میزانی که می آفریندانسان است نه به میزانی که آفریده های دیگران رانشخوارمی کند.
ممنون آقا محمدامین،موفق باشین.

سلام

ممنونم مینا خانم،جملات خیلی زیبایی بودن.

دختر شلوغ پلوغ چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:07 ق.ظ http://www.alweys.blogfa.com

بدووووووووووووووووووووووووووووو اپم

پوریا چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:02 ق.ظ http://www.kindestan.blogfa.com

استدلال علمی ای نیست

یعنی چی علمی نیست؟

f... چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:07 ب.ظ http://yekroozbadazoo.blogsky.com

salam yano khodemunimaaaaaaaaaaaaa

دیوونه چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:20 ب.ظ http://baran13.blogfa.com/

سلام امین جان:)
چه حکایتی نشنیده بودم چه خوب که گذاشتی و منم خوندم برام جالب بود...


در تاملم واقعا...

سفر ؟ایشالا کجا ؟ایشالا به سلامتی

امیدوارم خوش بگذره بهت

آلاه یاخجی یول ورسین یولداش

سلام.
ولا اومدم شهر شما.سلامت باشی.

ممنونم.
ساقلاسن.

sepide چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:55 ب.ظ


✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿



آپــــــــــ ـــــــــــــــ ـــــــــ ــــــــم


✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿

هیوا چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:24 ب.ظ http://hiva00.blogfa.com

ژینوس چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:47 ب.ظ http://zhinoos.blogsky.com

چه بگویم............

هر چه میخواهد دل تنگت.....

چشم درشت پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:44 ب.ظ http://che6m2ro6t.limooblog.com

سلام تا حالا نشنیده بودم
ولی واقعا این حکایت خود ماست

متاسفانه بله.

انگشت دونه پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:33 ب.ظ

سلام
خوبی؟
بیا جواب آقا سید علی و ببین

سلام ممنون
اومدم.

مریم پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:48 ب.ظ http://radepayemalos.blogfa.com

من میگم باید حرکاتشو بیشتر کرد که ورزش بیشتری بدن کرده باشه.مثلا بعد از هرالله اکبر یه قرکمرم رفت ویه بالا پرید.
اونوقت آخرش جای بیهوشی حرکات کششی انجام داد و یوگا کار کرد که افکار متمرکز شن.ولی خب جماعت یه دوش باید بگیرن که بوی عرقشون ملت غیرمسلمان رو ازار نده.
خوب بید؟

عالی بود.
از این به بعد مرجع تقلید من شمایی.

انگشت دونه جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:09 ب.ظ http://badbadak-baz.blogfa.com

سلام؛خوبی؟رسیدن بخیر

سلام
ممنونم
هنوز بر نگشتم.

نینا جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:28 ب.ظ http://namakdon1362.blogf.com

انگشت دونه جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:19 ب.ظ

محمد امین جان بیا.

اومدم .

خاله یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 07:13 ب.ظ http://khoone-khale.blogfa.com

سلام محمد امین عزیز.
خیلی زیبا بود.واقعا هم ندانسته خیلی از امورمان به تقلید می گذره اونم بی هیچ تفکری...

سلام خاله
متاسفانه همین طوره.

دلداده شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:06 ب.ظ http://http:/WWW.DELDADEH70.MIHANBLOG.COM

سلام.
اینم یه جور عذاب الهیه.جهل وتقلید بی چون وچرا.خدا خودش باید به دادمون برسه

golpary3 جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:37 ب.ظ http://www.ezdevajesalem.mihanblog.com

آب دستته بذار زمین بدو بیا که من آپم[شیطونک][گریه][شیطونک]
آب دستته بذار زمین بدو بیا که من آپم[شیطونک][گریه][شیطونک]
آب دستته بذار زمین بدو بیا که من آپم[شیطونک][گریه][شیطونک]
آب دستته بذار زمین بدو بیا که من آپم[شیطونک][گریه][شیطونک]
آب دستته بذار زمین بدو بیا که من آپم[شیطونک][گریه][شیطونک]
آب دستته بذار زمین بدو بیا که من آپم[شیطونک][گریه][شیطونک]
آب دستته بذار زمین بدو بیا که من آپم[شیطونک][گریه][شیطونک]
آب دستته بذار زمین بدو بیا که من آپم[شیطونک][گریه][شیطونک]
آب دستته بذار زمین بدو بیا که من آپم[شیطونک][گریه][شیطونک]
آب دستته بذار زمین بدو بیا که من آپم[شیطونک][گریه][شیطونک]
آب دستته بذار زمین بدو بیا که من آپم[شیطونک][گریه][شیطونک]
آب دستته بذار زمین بدو بیا که من آپم[شیطونک][گریه][شیطونک]
آب دستته بذار زمین بدو بیا که من آپم[شیطونک][گریه][شیطونک]
آب دستته بذار زمین بدو بیا که من آپم[شیطونک][گریه][شیطونک]
آب دستته بذار زمین بدو بیا که من آپم[شیطونک][گریه][شیطونک]
آب دستته بذار زمین بدو بیا که من آپم[شیطونک][گریه][شیطونک]

حسن پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:02 ب.ظ http://www.jelise.blogfa.com

نیایش شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:53 ق.ظ

خیلییییییییییییییییی باحال بود ولی ما انسان ها هم متاسفانه همینطوری هستیم

خب نباید باشیم عزیزم.

پرتو مهتاب پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:49 ب.ظ http://blogfa.com

سلام
من تازه اومدم تو جمع وبلاگی ها
زاستش من با سیستم بیگانه بودم هیچ وقت طرفش نمی رفتم درس کامپوترمو رورکی پاس کردم ولی کم کم داره از این موجود عجیب خوشم میاد
میگم کاش اخوند نرفته بود اقلا جماعت مقلد باقی میموندن نه اینکه
این همه مراجع بوجود بیاد
سفز خوش به منم سری بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد