سنگ صبور

سنگ صبور

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند
سنگ صبور

سنگ صبور

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند

کارو

پروردگارا !

پس مشعل عصیان دهر افروز من کو ؟

فردای ظلمت سوز من کو؟ روز من کو ؟
...
فریاد افلاک افکن دیروز من کو ؟

رفتند !....مردند؟!

فریاد !....فریاد!....

ای زندگیها ...! ای آرزوها ...!

ای آرزو گم کرده خیل بینوایان !

ای آشنایان !

ای آسمانها ! ابرها ! دنیا ! خدایان !

عمرم تبه شد ،هیچ شد ، افسانه شد ، وای !

آخر بگویید !

بر هم درید این پرده ی تاریک ابهام !

کشکول نا چاری به دست و واژگون پشت :

تا کی پی تک دانه ای : پا بند صد دام !؟

کارو

برو ایدوست ، برو !
برو ای دختر پالان محبت بر دوش !
دیده بر دیده ی من ، مفکن و نازم مفروش ..
من دگر سیرم ... سیر .. !
بخدا سیرم از این عشق دو پهلوی تو پست !
تف بر آن دامن پستی که ترا پروردست !


برو ادامه بد نیست بخونیش.....

ادامه مطلب ...

شعر زیبا


شاعر:طاهره
کسی میشناسه؟؟؟

کیست خدا؟

پیش از اینها فکر میکردم خدا

خانه ای دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج و بلور

بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برف کوچکی از تاج او

هر ستاره ، پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او ، آسمان

نقش روی دامن او ، کهکشان

رعد و برق شب ، طنین خنده اش

سیل و طوفان ، نعره توفنده اش

دکمه پیراهن او ، آفتاب

برق تیغ خنجر او مهتاب

هیچ کس از جای او آگاه نیست

برو ادامه جالبه



ادامه مطلب ...

"من گرفتم تو نگیر"

 "من گرفتم تو نگیر" ایرج میرزا



زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر … من گرفتم تو نگیر

چه اسیری که ز دنیا شده ام یکسره سیر … من گرفتم تو نگیر

بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر … یاد آن روز بخیر

زن مرا کرده میان قفس خانه اسیر … من گرفتم تو نگیر

یاد آن روز که آزاد ز غمها بودم … تک و تنها بودم

زن و فرزند ببستند مرا با زنجیر … من گرفتم تو نگیر

بودم آن روز من از طایفه دّرد کشان … بودم از جمع خوشان

خوشی از دست برون رفت و شدم لات و فقیر … من گرفتم تو نگیر

ای مجرد که بود خوابگهت بستر گرم … بستر راحت و نرم

زن مگیر ؛ ار نه شود خوابگهت لای حصیر … من گرفتم تو نگیر

بنده زن دارم و محکوم به حبس ابدم … مستحق لگدم

چون در این مسئله بود از خود مخلص تقصیر … من گرفتم تو نگیر

من از آن روز که شوهر شده ام خر شده ام … خر همسر شده ام

می دهد یونجه به من جای پنیر … من گرفتم تو نگیر


ایرج میرزا



عکسش با یه شعر کوتاه، ادامه مطلبه دوست داشتی ببین

ادامه مطلب ...